ملی و راه های نرفته اش
کلا سه ساعتی قبل اذان خوابیدم و بعدش ملی رو دیدم. چقدر شبیه زندگی واقعی آدمای عادی بود.
آدمایی که ساده دل میبندن. به طور قانونی! از خونه فرار میکنن. هیچ پشتوانه ای ندارن. و آدم هایی که اشتباه زندگی کردن رو از والدینشون یاد میگیرن و اشتباه فکر کردن رو.
و آدم های دیگه ای که خودشون هم قربانی بودن اما با قربانی کردن دیگرون و دفاع از ظالم میخوان انتقام خودشونو بگیرن. و حتی تر آدم هایی که ترس از آبروشون باعث دفاع نکردن از مظلوم بشه، هرچند که هم درکش کنن و هم براش ناراحت باشن.
اینا همه واقعیتن. کجا میشه دیدشون؟ تو خانواده. بین دوستا. تو جمع خانومایی که تو آرایشگاه درد و دل میکنن واسه هم. خود آرایشگری که تا صبح فردا میتونه از شوهره و رفتارش بگه برات. حتی تو کلاسای حقوق مدنی دانشگاه که یه پسری که خیلی ادعاش میشه میپرسه: استاد چون زن بدون اجازه مرد نمیتونه بیرون بره پس از اموال مرد نیست؟
آدمایی که ساده دل میبندن. به طور قانونی! از خونه فرار میکنن. هیچ پشتوانه ای ندارن. و آدم هایی که اشتباه زندگی کردن رو از والدینشون یاد میگیرن و اشتباه فکر کردن رو.
و آدم های دیگه ای که خودشون هم قربانی بودن اما با قربانی کردن دیگرون و دفاع از ظالم میخوان انتقام خودشونو بگیرن. و حتی تر آدم هایی که ترس از آبروشون باعث دفاع نکردن از مظلوم بشه، هرچند که هم درکش کنن و هم براش ناراحت باشن.
اینا همه واقعیتن. کجا میشه دیدشون؟ تو خانواده. بین دوستا. تو جمع خانومایی که تو آرایشگاه درد و دل میکنن واسه هم. خود آرایشگری که تا صبح فردا میتونه از شوهره و رفتارش بگه برات. حتی تو کلاسای حقوق مدنی دانشگاه که یه پسری که خیلی ادعاش میشه میپرسه: استاد چون زن بدون اجازه مرد نمیتونه بیرون بره پس از اموال مرد نیست؟