بس که مصی رو مسخره کردم من.
دیگه کم کم دارم چار چشم میشم.
و بلند بلند به خودت بگی اینجا اتاق یا بازار شام؟
فک کن بعد از ۱۲ برگردی خونه در حالیکه یه شلوار خاکی با بوی دود پاته و کاپشنی که رو دوشته و کیفی که تو دستته بیای تو اتاقت و با این صحنه رو به رو شی.
لعنتی اصلا منو یادت میاد؟
اومده بودم شهرتون. قلعه حسن خان. نتونستم تا بالا برم بیشترش بخاطر مدنی بود. فردا قراره بپرسه منم کوفت نخوندم. میشه ازش به افتضاح قرن یاد کرد.
بگذریم. دیشب با مصی حرف میزدم. گفتم ازت ناراحتم چون وقتی تولدتو تبریک گفتم جمع خطابم کردی، لبخند نزدی. یجورایی محترمانه حس کرد ازم میخوای دیگه بهت پی ام ندم. مصی گف شاید ناراحت نباشی. شاید من اشتباه فک میکنم که تو حس میکنی مزاحمت میشم. کره ایا یه اصطلاح دارن به نام استاکر. ینی کسی که دنبال میکنه یکی دیگه رو، همه جا، یجورایی باعث ترس طرف میشه. فک کن هرجا میری یکی باشه که نمیشناسیش یکم ترسناکه. اما مصی میگه احتمالا برات جذابه من کیم که تولدتو بدون اینکه خبری ازش تو فضای مجازی منتشر کنی تبریک میگم. میگه اگه خودش بود اینجوری فک میکرد کیه که انقد پیگیرشه؟ نباید جات تصمیم بگیرم. از طرفی درگیر احساسات خودشه و میگه نباید که نه ینی بهتره برات از حسم مستقیم نگم. گفتم احتمالا یه چیزایی میدونی. گفت حدس و گمان خیلی مهم نیست. میگفت ازم تشکر کردی شاید منظورت این نبوده که مزاحمتم. اما میدونی تو اگه کسی تو زندگیت باشه من قطعا یه مزاحم بیخود میشم.
عیدت مبارک راستی.
امروز یکی رو رامسر بلوار کازینو دیدم که خیلی شبیهت بود. اما تو یه نگاه دیدمش. احتمالا تو نبودی. ینی ممکنه کنجکاو باشی چرا از تولدت بهت پیام ندادم؟ عیدو تبریک نگفتم؟ جواب سوالاتو ندادم؟
از سری دشواری های کتاب خوان ایرانی.
جاتون خالی کوثر اینروزا جوری چش بازار و کور کرده که اصن نگم براتون.
۴۰۰و خورده ای صفحه که کاملا به سبک نوشته های انگلیسیه ترجمش. و پر از سانسور.
یجوری که گشتم نسخه پی دی اف زبان اصلیشو پیدا کردم، هرجا نمیفهمم چند خط از اون میخونم مفهوم شه.
+ بعد باز میگن سرانه مطالعه پایینه.
فقط جای خالی تو زندگیم دارم.
صادقانه میتونم بگم دوستت ندارم.
آرش
میشه بپرسم چرا استیلاف انقد کپشن های بیتربیتی خنده دار خوب داره؟
آهای حالت خوبه؟
امشب باید برات مینوشتم: هیَ کنچانا؟
بعد تو بپرسی چی گفتم.
ترجمه اش کنم مثل سری قبل. ولی این بار دیگه نپرسی کجایی حرف زدم.
بعد بپرسم: کجایی نیستی؟
تو بگی که حالت خوبه و سرت یکمی شلوغه. و من رو دیگه جمع مخاطب قرار ندی.
اما صد حیف که قول دادم به خودم که بهت پیام ندم.
جدا کوثر کیه؟
یک سال تقریبا از دانشگاهم میگذره. قلب من واسه هیچکدوم از درسا تند تند نمیزنه.حتی نمیدونم قراره آیندم چجوری بشه. کارم زندگیم. کشوری که توش قراره زندگی کنم کجاست. من از چی خوشم میاد. واسه چی ساخته شدم؟ فیلم ببینم کتاب بخونم بیمه بزنم عاشق کره باشم و تو ایران زندگی کنم؟
من به اندازه کافی خوشبختم؟ رویام چیه؟ دغدغه ام؟
بمیرم من دیگه با این کلاس نمیگیرم.
من ابلهه هم از خوابم زدم بیام فلان شرهای اینو گوش کنم.
#دیوسالار
حتی اگه توجهی هم نکنه به حرفات.
فک کن یکیم نباشه سرش داد بزنی امروز حالم خوب نیست نپیچ به پر و پام.