من میترسم.

من از این رفتارها میترسم.
از اصرار بابا واسه تقسیم کار میترسم.
از اینکه آشپزی رو میخواد من انجام بدم میترسم.
من از ازدواج میترسم.
من از دوست داشتن مردها میترسم.
من از دوست نداشته شدن، از خیانت، از تنها بودن تو رابطه، من از مردها میترسم.
۱ لایک :)

نت شبانه اشونم رایگانه

و کوثر دختری بود که نتشان تازه شارژ شده بود.

+ چرا یه موضوع ندارم به اسم: ندید بدید
۰ لایک :)

مخصوصا اونایی که در بهترین حالت دست تو دست هم پشت میز خوابشون میبره.

با استناعت از درگاه حق در ساعت ۴و ۹ دقیقه روز پنجشنبه معادل ۱۶ فروردین یک هزار و سیصد و نود و هفت سریال ۳۲ قسمتی "چیزی برای از دست دادن نیست" بالاخره به اتمام رسید. به همین مناسبت از کلیه دوستان و آشنایان دعوت می شود دور سریال ها را خط کشیده به سینمایی ها رو بیاورند.
۰ لایک :)

و بعد از دیدن تو بود که سندرم نقش دوم من دومرتبه گل کرد.

اوری چاگی
۱ لایک :)

همونا که کوچ کردن به کانالای تلگرامی؟

میگم این فیلتر شدن تلگرام هر بدی داشته باشه به نظرتون نمیتونه وب نویسای قبلی رو به اینجا برگردونه؟
۰ لایک :)

خلاصه کیوی نخور.

کیوی نخور. اگه میخوری دو تا دو تا نخور. اگه میخوری دوقلو سه قلو هاشو نخور. اگه میخوری پش بندش لواشک نخور. اگه میخوری شام ناسازگار نخور. اگه میخوری بعدش دوباره کیوی نخور. اگه باز میخوری در اتاقتو مت من چسبیده به دسشویی بگیر که قشنگ دو روز در راهی.
۱ لایک :)

به وقت ۱۱:۴۸

و وی تا این ساعت در سیزده بدرش زیر پتو بود.
۱ لایک :)

هرچند که تحت تاثیر تغییرات هورمونی بوده باشی.

و تو دختری بودی که وقتی از احتمال کنسرت گات سون تو تهران میگفتی و مسخره میشدی و میفهمیدی چقد تفریح نداری و بهشون میگفتیش و تو خلوتت گریه میکردی، عصبانیتتو با گوش کردن به مایک دراپ با صدای بلند از بین میبردی.
گور بابای دنیا. بالاخره که همه اینا میگذره.
۰ لایک :)

مرسی خداجون. دقیقا سالها بود همینو میخواستم ازت.

+ برات شیرینی نگه داشتیم. نخورده بودی.
- چایی بریزم برات؟
# دستت درد نکنه. بیا خودتم شیرینی بخور.
- بذا چایی بریزم میام.
۱ لایک :)

روزانه طور

خب امروز میخوام از نهمین روز عید حرف بزنم. یه کلمه حتی درس نخوندم. گیله مردم هنوز نصفه اس. چشم هایش هم. سریال هام با انرژی بهتری جلو مییره. امسال برای یه بارم که شده دارم درست و حسابی نقی میبینم. بهتاش رو دوست. اصن چه بهتر که بهبود رفت از پایتخت.
میام سرکار. بیمه میزنم. شیرینی میخورم. میخوابم و روز از نو.
داری فراموشم میشی. تغییرات هورمونی هم دیگه تو رو یادم نمیاره. و چقدر خوب. احساسات من شده شبیه اون گیاه هایی که تو قسمت اول هری پاتر پیچیده بودن به دست و پای هری و دوستاش. بعد که دیگه از خودشون مقاومت نشون ندادن گیاهه ولشون کرد. هرچی بیشتر تقلا کنم بیشتر منو تو خودش میکشه احساساتم. و هرچقد بیخیالی طی کنم برعکس.
تازه از امشب قراره تور مهمونیامون شروع شه. امشب خونه عمو، فردا خونه خودمون، پس فردا خونه عمه اینا.
زن پسر عمم دیشب 2 بار از بدی حال رفت دکتر. دوبار سرم زد. دیگه همه ایمان آوردن که حامله اس.
به احتمال بالای 60 درصد خار شوورشم حامله است. خارشوعر بزرگشم یه بچه کوچیک داره که اکیپشون عجیب تکمیل میشه.
بابا میگه اردیبهشت میریم نمایشگاه کتاب. باید بگردم دنبال کتابای پدر مادر دار. وات لیلی ریدز تودی رو باید بگردم پیدا کنم.بین کتابای رایمونم چیزای خوب پیدا میشن. از پری و الهه و فائز هم میتونم کمک بگیرم. اصلا شاید یه سربرگ اضافه کردم به اسم کتآب یعنی زندگی. چقدر راهنمایی بودم این جمله رو دوست داشتم.
برای تابستونم قول جنوب و چابهار و داد بابا. احتمالا سوشی بریم تلاجی سرخ شده برگردیم. البته اگه فاطمه خانوم حامله نباشه.
چه همه حامله ان عاقا. چه وضعیه.
امشب چی بپوشم؟ همون تونیکای نخی یا اون تونیک کلفت تر ها رو؟
ولی مانتو سبزمو میپوشم که باهاش لی بپوشم.
مامان میگه لباسات کامله دیگه نخر. اما من دلم یه شلوار پیشبندی میخواد. فک کن با اون مانتو مشکیه چه چیزی بشه. اما حیف که بعدش بابا نه فقط از خونه بیرونم میکنه که از ارث هم محروم میشم.
هیپ هاپمو چیکار کنم؟ کاش قبول کنن. واقعا دلم میخواد با پری برم.
اگه بتونم شکمم رو آب کنم فک کنم وزنم به 0.9 کاهش پیدا منه.
برم لاکمو پاک کنم. یه رنگ دیگه بزنم. خسته شدم ازش. هرچند که به دستم میاد.
~~~
دهم عید.
بعد یک سال فک کنم تا ۲ خوابیدم. چه خوابی. خدا قسمت آرزومندا کنه. گرم و تو سکوت.
مهمون داریم امشب دوش نگرفتم. اتاقمم مامان مرتب کرده. خلاصه به طرز ابلهانه ای زندگی جریان داره. 
چه جای خوبیه وبلاگ لیلی. فقط دشمن جیبه. اونم منی که حاضرم از خوردنم بزنم و از خوندنم نه.
چقد تنبل شدم این اواخر: 
چشم هایش
ربکا
گیله مرد
1984
دنیای سوفی
همه اشون نصفه اس. به کجا دارم میرم من؟
حالا درسای دانشگاه بمونن.
امشب چی بپوشم؟
هی هر روز سخت تر از دیروز.
والا.
۰ لایک :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان