و من افتخار میکنم به بیانی بودنم.

سلامن علیکم.
اولین روزی که اومدم بیان قیافه پنلم منو میترسوند. به شدت از بلاگفایی ک سالها خونم بود شلوغ تر بود. اوایل به مذاقم خوش نمی یومد. شکلک نداشت. تا 10 تا پست بیشتر نمیشد تو یه روز نوشت. محدودیت انتخاب موضوع وجود داشت. به هر صورت موندم و موندگارشدم. چند تایی وبلاگ عوض کردم. و در نهایت اینجا مینویسم. اینا رو گفتم که یه مقدمه ای باشه واسه داستانی که میخوام بگم. ینی اتفاقی که برام افتاد. حدودا 2 هفته پیش اتفاقی از پنلم تو کروم خارج شدم. و هر کاری کردم نتونستم وارد شم. تا دیروز که برای بیان ایمیل فرستادم. علاوه بر اینکه جوابم رو به موقع دادن. حتی تماس هم گرفتن و تلفنی مشکلم رو پرسیدن. در نهایت مشخص شد که مشکل از مرورگرمه. 
اینو نوشتم که اگه زمانی گذرشون به این ورا افتاد بدونن ازشون ممنونم. 
:)
۲ لایک :)

به کجا داریم میریم ما

پسره برگشته تو گروه از دختره میپرسه:
شما کدومی؟
اونی ک htc داره یا اونی ک سونی داره؟
۲ لایک :)

دو نقطه پرانتز بسته

دوست داشتم بگم شمایی ک شبیه ابوالهول تو ورودی خانوما وایسا ببینی کی میاد کی میره، لبخند باید خیلی بهت بیاد
۱ لایک :)

از معجزات دانشگاه

فک کن هر آخر هفته ای که میری خونه مامان بزرگت دخترعمت بهت بگه چه لاغر شدی.
۰ لایک :)

Kim jinwoo

وی دختری بود ک به ازای هر ربع ساعت مطالعه درس منفور مالیه عمومی یک بار ریلی ریلی ویننر گوش داده برای نان چواهه گفتن وُکال غیر اصلی گروه جان میداد.
۰ لایک :)

خنده هاش...

این ۶ نمره میانترم مالیه فارغ از نتیجه تنها خوبی ک داشت شنیدن صدای یه رفیق قدیمی بود.
۰ لایک :)

مرسی خدا جون

خوشبختی چه معنای دیگه ای میتونه داشته باشه جز اینکه تو یه روز تعطیل وقتی وی دونت تاک انی مور پخش میشه تو ماشین با مامان و بابات و خواهر کوچیکت بری گیلان؟
۰ لایک :)

یک عدد شنبه

۱.امروز با الهه رفتیم جزوه فلسفه بگیریم یه جای جدید رو کشف کردیم فک کن یه درخت بزرگ کاج هست بعد از زیر درخت شاخه هاشو بریدن یه جورایی شبیه چادر درستش کردن اونم از جنس درخت.
به شدت خوشگل و دوست داشتنیه. عکسم گرفتیم چند تایی. حیف ک اینستا خیلی فعال نیستم یا اصلا نمیدونم از کجا باید شروع کنم. حالا شاید یه روز یه ویدیو گرفتم پست کردم.
خلاصه ک خعلی دله
۲. بازم با الهه رفتیم یه جا دیگه رم کشف کردیم صبح. ینی نمیدونستم انقد دانشگاهمون آزاده. رفتیم مسجد. بیرون سررررررد بودا. سررررد. به این امید ک شوفاژ مسجد روشن باشه رفتیم اونجا. دو تا پسر بودن اونجا لم داده بودن. هیچی دیگه مسجدمون مختلطه! ما هم معقول طور برگشتیم. کصافطا نیومدن بیرون بلکه ما یذره گرم شیم. والا.
۱ لایک :)

نسخه زنونه اش

دیدن تو شبیه دیدن اون طرف ماهه. میدونی ک هست اما هیچوقت نمیبینیش
۰ لایک :)

#لشگری

۱. کت و شلوار سرمه، پیراهن سرمه ای سیر اصن مایل به مشکی. اولین انگشتر تو انگشت کوچیکه دست راست. دومیه تو انگشت وسطی دست چپ.

۲. دستش موقع کنفرانس میلرزید.

۳.جلسه قبل به دختره که داشت کنفرانس میداد گیر داد ک تو فقط به یه نفر نگا میکنی به همه نگا کن و اینجوریه ک چیزی ک عوض داره گله نداره.

۴. قال لشگری: هر آدمی! که بگه تو زندگیش تاحالا دختریو دید نزده دروغ گفته!

۵.قیافشم میبینم خندم میگیره.

۶. دوشنبه یکم آبان ۹۶

۰ لایک :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان