مرسی ممنون کومابسومیدا تنکس

چجوری تشکر کنم که لایق باشه.
۰ لایک :)

وی هرگز در دبیرستان زبان فارسی اش رنگ نمره ای جز ۱۵ را به خود ندید.

ینی انقدی که خدا در طول امتحانا هوامو داشته که اصن خیلی.
۰ لایک :)

شما باشی و نون خامه ایٍ کنار بستنی، کی پیروزه؟

ازدچار شب پیش که نیت کردم شام نخورم هر شب بابا تو این ساعتا بستنی میخره برامون. یه شب کیم، یه شب یخی، یه شب لیتری، یه شبم میبردمون لیلی!
۰ لایک :)

مرسی خدا :)

دیروز از جلسه اومدم بیرون هوا داغ داغ. به امتحانی که دادم فکر کردم و حس کردم یه رانی خنک حقمه. مهمون کردم خودمو.
۰ لایک :)

شما چطور؟

وی " گور بابای امتحان، سریالام نصفه اس" گویان فرجه میگذراند.

+عیدتون تبریک
:)
۱ لایک :)

به دخترم/ پسرم

مامانت خیلی سریال کره ای میبینه. از خیلی از سریالا هم خوشش میاد اما اگه یه وقتی خواستی یه چی ببینی که جیگرت حال بیاد وکیل بی قانون رو ببین. مامانت با نیمه دوم قسمت ۱۰ کلی حال کرده.
۲ لایک :)

راستش بیشتر از همه به خودم افتخار میکنم که مطی جاده صاف کن میشناسه منو

برای مامانم تعریف کردم امروز شرایط فرفری موی غزل ساز رو. تهش گفتم که بهشون افتخار میکنم که به حرفام گوش میدن. کمتر از قبل محدودم میکنن. و دارن یاد میگیرن بیشتر از قبل بهم اعتماد کنن.
۰ لایک :)

پر حرف مشغول با دست پر می آید.

۱. امروز رسما کلاسای این ترم تموم شدن. هرچند که چهارشنبه باز باید یه سر تا دانشگاه برم دنبال جزوه درس بسیار مهم و ارزشمند اصول فقه. یه توییت هم میخواستم در رسای این همیشه مهم بزنم که خب با توجه به سرعت بالای نت دانشگاه و جیب شپش ملق زن اینجانب و لقب ماهی قرمز وی به طور کل کنسل گشت.
۲. تابستون زیر ۷ واحد، شهریه نصفه؛ ۷ واحد به بعد کامل. بعد کلا چار واحد اختصاصی ارائه میدن. بگیرم ینی؟
۳. بعد مدت ها تیغ ماهی بافتم موهامو. (∩_∩)
۴. برنامه برا درس خوندن چیدم. قد ۴ شب عقبم ازش!
۵. شمام اگه ۸ تا ۱ دانشگاه باشی، ۱ بیای یه راست بری دشوری و قد یه مانتو عوض کردن خونه بمونی و بعد تا ۴ دفتر بری یه سره کار و کار و کار، تازه روزه ام باشی با مامانت بری خونه خالت، تخت گاز نمیخوابی؟
۶. تمام ماه های سال هیچوقت به اون عدد کوچیکایی که با فونت فارسی تو گوشه های تقویم نوشته ان توجه نمیکنیم. ماه رمضون؟ اونا تقویم رسمی کشورن اصن.
۷. من پس از تو رو خبر دادم که بیارن برام. من پیش از تو رو یادم نمیاد دست کی دادم.
۸. کفش تابستونی میخوام تا کی باید منت مامانو بکشم که باهام بازار بیاد؟
۹. کم کتاب نصفه دارم؛ امروز چراغ ها را من خاموش میکنم رو شروع کردم.
۰ لایک :)

مخصوصاً واسه یه دختر ۲۲ ساله امیدوار

امروز رفتم گوگل فوتو عکسهای پنج شش سال اخیر که با گوشیم گرفته بودم رو اونجا دیدم چقدر دلم برای موهای کوتاهم تنگ شد دوباره عکس پرشیا رو دیدم دلم واسه اونم تنگ شد اون چند باری که گیلان رفتیم عقد و عروسی و پاتختی احمد عکسهایی که با خاله گرفتم حتی دیوونه بازی هایی که با زهرا در می آوردیم لحظه هایی که تو اردیبهشت با نر اینا ثبت کردیم. شب یلدا، شب سال نو، تولدا، همه و همه. میدونی زندگی هنوز قشنگیاشو داره.
۱ لایک :)

*باگوشی اومدم هروقت.

خب اگه الانمو بخوام توصیف کنم میگم
یه دختری که مانتو مشکی و پالتوی قرمز پوشیده. تو دفتر نشسته و 80% کتاب دختری که رهایش کردی رو خونده. یه بیمه ثالث رو باید تمدید کنه. و بعد به لیست کتاب هایی که باید تو نمایشگاه کتاب بخره فکر کنه. نشر قطره از شرکت تو نمایشگاه کتاب انصراف داده و خواسته از کتاب فروشیا حمایت کنه. پس فعلا نشر قطره از لیست خط میخوره. شاید یه سری کتاب حقوقی هم گرفتم.
یه سربرگ باید بزنم به اسم آنچه گذشت، یا یه چیزی تو این مایه ها که توش کتابایی که خوندمو بنویسم.
یه سربرگ دیگه هم باید بزنم برای اونایی که قراره بخونم.
بن کتاب هم برای دانشجوها میدن. فک کنم از بانک شهر بوده باشه. یه پست جدا مینویسم ازش.*

۱ لایک :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان