لعنتی اصلا منو یادت میاد؟

اومده بودم شهرتون. قلعه حسن خان. نتونستم تا بالا برم بیشترش بخاطر مدنی بود. فردا قراره بپرسه منم کوفت نخوندم. میشه ازش به افتضاح قرن یاد کرد.
بگذریم. دیشب با مصی حرف میزدم. گفتم ازت ناراحتم چون وقتی تولدتو تبریک گفتم جمع خطابم کردی، لبخند نزدی. یجورایی محترمانه حس کرد ازم میخوای دیگه بهت پی ام ندم. مصی گف شاید ناراحت نباشی. شاید من اشتباه فک میکنم که تو حس میکنی مزاحمت میشم. کره ایا یه اصطلاح دارن به نام استاکر. ینی کسی که دنبال میکنه یکی دیگه رو، همه جا، یجورایی باعث ترس طرف میشه. فک کن هرجا میری یکی باشه که نمیشناسیش یکم ترسناکه. اما مصی میگه احتمالا برات جذابه من کیم که تولدتو بدون اینکه خبری ازش تو فضای مجازی منتشر کنی تبریک میگم. میگه اگه خودش بود اینجوری فک میکرد کیه که انقد پیگیرشه؟ نباید جات تصمیم بگیرم. از طرفی درگیر احساسات خودشه و میگه نباید که نه ینی بهتره برات از حسم مستقیم نگم. گفتم احتمالا یه چیزایی میدونی. گفت حدس و گمان خیلی مهم نیست. میگفت ازم تشکر کردی شاید منظورت این نبوده که مزاحمتم. اما میدونی تو اگه کسی تو زندگیت باشه من قطعا یه مزاحم بیخود میشم.
عیدت مبارک راستی.
امروز یکی رو رامسر بلوار کازینو دیدم که خیلی شبیهت بود. اما تو یه نگاه دیدمش. احتمالا تو نبودی. ینی ممکنه کنجکاو باشی چرا از تولدت بهت پیام ندادم؟ عیدو تبریک نگفتم؟ جواب سوالاتو ندادم؟
۱ لایک :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان