اومده بود دانشگاه من ولی برای دیدن ۲ نفر دیگه.

اون دختری ک هفته پیش با خلخال دیده بودم هیچ شباهتی به قدیمی ترین رفیق من نداشت.
نه صمیمیتی تو صداش بود نه برقی تو چشاش. ولی قشنگ تر از همیشه میخندید و دورچشاش ستاره بارون بود.
هیچ شبیه خودش نبود. همون خودی ک وقتی گوشی نو و کمتر از ۲ماه کارکردش از دستش می افتاد و ۲طبقه سقوط می کرد به من زنگ می زد و با صدای پر بغضش ازم میخواست که باهاش حرف بزنم تا آروم شه.
درست از لحظه تولدش میشناسمش. قل نداشتم بود. صدامون میکردن کوچی بلبل و گته بلبل.
تو اون لحظه که از دور میومدم و با رفیقاش به من نگاه کردن و خندیدن فهمیدم که فاتحه این رفاقت خیلی وقته خونده شده. من فقط یک طرفه ادامه اش میدادم.
تو این ۲۰سال ناکامل دوست های زیادیو از دست دادم. این یکی از دردناک تریناش بود.
۰ لایک :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان